گربه‌ی یک معبد هندی در زندگی بعدی لطفاً!

ساخت وبلاگ

برای مدتی موسیقی‌ای که موقع خوب گوش می‌دادم را با این عوض کردم. حس عجیبی داشت و از طرفی هم‌زمان شد با خوندن کتاب Eat, Pray, Love قبل خواب و از اونجا که هنوز توی فصل هندم، یک حس عجیبی میگیرم، انگار بالای پله‌های یک معبد هندی نشستم و در حالی که موهام دور سرم ریخته، در حال خوندنشم. حالا با اینکه دوباره آهنگ قبلی را جایگزینش کردم اما این ماجرای هم‌زمانی مثل یک جور ceremony و آیین قبل خواب شده برام، آهنگ را پخش میکنم و با صدای بکگراندش کتاب را می‌خونم و دوباره آهنگ را عوض میکنم و سراغ کتاب‌های بعدی میرم.

+ دلیلی که هیچ‌وقت دوست نداشتم و ندارم که کامنت‌ها را اینجا جواب بدم این بوده که دوست ندارم خودتون را یک‌جورایی موظف به رفت‌وآمد کنید. آخرین باری که کامنت‌ها را همین‌جا جواب میدادم توی گذشتِ این همه سال یادم نیست راستش، اما میخوام برای مدتی امتحانش کنم. : )

تو فریبِ چاه بی‌تهِ زمان را خورده‌ای جانم!...
ما را در سایت تو فریبِ چاه بی‌تهِ زمان را خورده‌ای جانم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : girllivinginagreenworld بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 12:55